به گزارش پارس، به نقل ازایسنا، اذعان به ناتوانی در ترک، بدترین برزخی است که در آن گرفتار شده و فکر به آن چهار ستون بدنشان را می لرزاند، قسم می خورد که در عذابی محض به سر می برد و تمام آرزویش ترک مخدری است که یقه زندگی اش را گرفت و محکم بر زمینش کوبید.

" ترس" تنها حس او در اولین تجربه مصرف بوده است، فکر می کرده است یک بار مصرف می کند و دیگر لب نمی زند. می گوید اولین نشئگی فکر به مشکلاتش را از سرش درآورده و فکرش را آزاد کرده است. به پیشنهاد دوستش یک یا دو دم می زند و اندکی بعد حالت تهوع و بالا آوردن و علت این ضعف و تهوع پاک بودن بدنش بوده است.

محمد ۲۹ ساله پس از اولین مصرف، نشئگی بر بدنش می نشیند و طعم گس این مصرف به زیر زبانش می رود. هرروز با کشیدن تریاک، فکر زن و بچه اش، فکر بی پولی و شغل از دست رفته اش، فکر آینده مبهم و گنگش را به دست فراموشی می سپارد و پس از گذشت سه، چهار ماه تنها علت مصرفش به بدن درد تبدیل می شود. او به مرحله مصرف" اجباری" راه یافته است.

فاطمه ۱۳ ساله اش را هشت سال است که ندیده، ۱۵ سال پیش ازدواج می کند و در هفت سال زندگی مشترکش موادی مصرف نمی کرده است. در یک کارگاه کوچک خیاطی کار می کرده و کم درآمدی عامل اصلی اختلاف با همسرش می شود، محمد با وجود اینکه قصد طلاق همسرش را نداشته و پس از تقاضای طلاق از سوی وی به دادگاه نمی رفته، اما در نهایت با طلاق غیابی همسرش از وی جدا می شود.

خماری بیش از حد تریاک اذیتش می کرده و تصمیم می گیرد نشئگی اش را عوض کند، " کراک" را انتخاب می کند تا بتواند زمانی که می خواهد ترک کند سه روز بیشتر خماری را تحمل نکند. ترک تریاک آزارش می داده و هربار باید یک یا دوماه درد فیزیکی را تحمل می کرده است، بنابراین تصمیم به ترک ماده مصرفی خود می گیرد.

محمد یکی دیگر از علل روی آوردن به کراک را جا و مکان می داند و می گوید: تریاک جا و مکان می خواست درحالی که من دیگر سرپناهی نداشتم، گاها با چای و آب تریاک را مصرف می کردم ولی دیگر نمی توانستم اینگونه ادامه دهم، کراک وسیله کمتری می خواست و تنها با یک فندک، یک سیخ و یک سنجاق مصرف می کردم.

وی ادامه می دهد: شنیده بودم کراک به بدن کرم می اندازد؛ اما چون خودم ندیده بودم باورم نمی شد، سه سال کراک و شیشه مصرف کردم و کم کم کلا شیشه می زدم، اما شیشه باعث می شد حتی نتوانم آب بخورم، بی خوابی و کم اشتهایی بیش از حد باعث شد بعد از کراک و شیشه، فقط دوا (هروئین) بزنم.

او که هم اکنون شب هایش را به علت نداشتن خانه در سرپناه خیریه شبانه" تولد دوباره" می گذراند طول روزش را دستفروشی و دوره گردی می کند، از شش صبح به محض بیدار شدن به دروازه غار یا کوچه غربتی ها می رود تا مواد خریداری کند، به قول خودش صبح یکبار می زند و تا ۱۱ نشئه است، سعی می کند هرروز تا ساعت سه بعد از ظهر خودش را نگه دارد. پس از آن نیز همانند صبح یه پنجی (نیم گرم هروئین به مبلغ پنج هزار تومان) می خرد و می زند.

به گزارش ایسنا، مصرف کنندگان می توانند در حوالی میدان شوش تریاک را مثقالی (۴ گرم) ۱۲ هزار تومان، شیشه را هر سوت یک پنجی (پنج هزار تومان) و هر گرم هروئین را ۲۰ هزار تومان خریداری کنند. این در حالی است که به گفته مصرف کنندگان، موامخدر جدید دارای ناخالصی بسیار زیادی هستند، به طور مثال در گذشته زمانی که زیر هروئین آتش روشن می شد رنگی طلایی شعله ور می گشت، اما اکنون رنگی سیاه مشتعل شده و محو می شود، سیاهی که بر سرنوشت خود و خانواده اش سیاهی افکنده است.

به گفته مدیر مرکز خیریه گذری و سرپناه شبانه وابسته به مواد" تولد دوباره" واقع در میدان شوش، وجود اینگونه مراکز سبب می شود معتادان از داخل پارک ها و خیابان ها جمع آوری شوند تا این امکان فراهم شود که شب را زیر سقف بخوابند.

اکبر لطفی به خدماتی که در این مراکز به بهبود یافتگان و مصرف کنندگان مواد مخدر ارائه می شود، اشاره می کند و می گوید: این مراکز از ساعت ۹ صبح تا ۱۴ ظهر به عنوان مراکز گذری ترک اعتیاد (DIC) و از ساعت ۱۸ شب تا شش صبح به عنوان سرپناه شبانه (شلتر) به مراجعین خدمت ارائه می کنند.

توزیع سرنگ، سر سوزن، پد الکلی، بروشور، پانسمان زخم و جراحات، ارجاع به مراکز درمانی، پذیرایی چای و غذای گرم، استحمام، مشاور در خصوص بیماریهای خاص نظیر HIV/ADIS و هپاتیت، مشاوره اعتیاد و آموزش رفتارهای سالم و ارجاع به مراکز بهداشتی از جمله خدماتی است که در این مراکز ارائه می شود و لطفی از آنها نام می برد.

آقاحسین نیز از دیگر معتادانی است که شب ها به این مرکز می آید تا آواره کوچه و خیابا ن ها نباشد، متولد آبان ۱۳۳۰ است و از سال ۱۳۴۵ مصرف مواد خود را آغاز کرده. هیچ ماده مخدری وجود ندارد که با آن نشئگی اش را تجربه نکرده باشد، حشیش، تریاک، نگاری (شیره) ، دوا (هروئین) ، کراک و شیشه را به صورت دودی مصرف کرده است.

وی مرکز خیریه شبانه تولد دوباره را برای خود همانند بهشت می داند و می گوید: ما حتی یک لقمه نان هم برای خوردن گیرمان نمی آید، معتادان گرسنه بسیاری وجود دارند که جایی برای خوابیدن ندارند، شب تا صبح در خیابان ها، پارک ها، زیر پل و معابر خوابند.

آقا حسین وضع مالی اش خیلی خوب بوده است، جوشکاری می کرده و اسکلت ساختمان می بسته است. جالب اینکه چهار بار ازدواج کرده وعلت تمامی طلاق های خود را مصرف مواد مخدر می داند. اعتراف می کند که هرچند همسرانم اینجا حضور ندارند ولی خدا همیشه حاضر است و من می دانم که به آنها بسیار ظلم کرده ام، همه همسرانم می دانستند من معتادم، ولی چون به آنها قول داده بودم که ترک می کنم، با من ازدواج کردند.

دخترش دو ساله بوده که به علت بی احتیاطی از بالکن طبقه دوم پایین می افتد و می میرد، بعد از فوت فرزندش دزمصرفش را چند برابر می کند.

وی علت مصرف خود را لذت پس از استعمال عنوان می کند و معتقد است: زمانی که مصرف نمی کنم راحت نمی خوابم و غصه دار هستم. بارها ترک کردم، اما به دلیل نداشتن حامی پس از ترک، مجددا به مواد روی آوردم.

این پیرمرد فرتوت هیچ دردی را بدتر از اعتیاد نمی داند چراکه آبرو، حیثیت، خانواده، دین و خدا را از آدم می گیرد. به خاطر مواد، دزدی کرده، گدایی کرده و دروغ گفته است و خود را بابت آن ها نمی بخشد. سنش انقدر بالا رفته که دیگر نمی تواند ترک کند، حتی با کمک مسوولین به متادون روی آورده، اما بدنش به این مواد سازگار نبوده و مجددا به مواد مخدر روی آورده است.

او اکنون صبح تا شب خود را در جست و جو از این سطل زباله به آن سطل زباله می گذراند تا تنها بتواند زنده بماند و مواد مصرفی اش را خریداری کند. مطمئن است که یکی از همین روزها بی آنکه اتفاق خاصی در زندگی اش بیفتد چراغ عمرش در یکی از خرابه های شهر خاموش می شود.

  مصرف کننده بهبود یافته ای است که در یک زنگ تفریح مدرسه زمانی که با اصرار دوستانش چند پک به سیگار تعارف شده می زند، محمود ۵۰ ساله دیگر فردی است که در مرکز شبانه وابستگان به مواد تولد دوباره با آن به صحبت نشستیم. از خاطره تلخ سیگاری که در ۱۶ سالگی زندگی اش را به هم ریخت و از هم پاشید.

وی ادامه می دهد: نمی دانستم که در سیگاری که به من تعارف کرده اند، حشیش وجود داشت. فردا صبح که از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که شب گذشته چه حرکاتی انجام داده ام و چه بر من گذشته است.

شغلش سلاخی (گاوکش) بوده، ۲۴ ساله بود که ازدواج کرد و هم اکنون دخترش ۲۵ سال سن دارد، از ۲۲ ماه و ۲۶ روز پیش پاک شده و مصرف نمی کند. در حال حاضر نیز به علت ناتوانی از نظر مالی امکان حضور در جامعه را ندارد و تمام ۲۴ ساعت شبانه روز را در مرکز خیریه گذری و سرپناه شبانه وابسته به مواد" تولد دوباره" آشپزی می کند و با درآمد محدودش تنها می تواند مخارج خود را تامین کند، همسر و فرزندش نیز توسط برادر و مادرش از لحاظ مالی حمایت می شوند.

وی در مورد علت ترک مصرف موادش اظهار می کند: مصرفم بسیار سنگین شده بود، صبح ۴۳ سی سی متادون می خوردم و عصر ۳.۵ گرم کراک می کشیدم، شب ها هم یک گرم شیشه و کوکائین و هر ماده دیگری که گیرم می آمد می زدم.

محمود می افزاید: آنقدر ضعیف شده بودم که حتی نمی توانستم غذا بخورم، به همین دلیل تصمیم گرفتم ترک کنم. صبح ها از ساعت ۹ تا ۲ بعد ازظهر در DIC و از ۶ عصر تا ۶ صبح در شلترها می ماندم تا بیشترین زمان ممکن را از جامعه دور باشم، حتی از ساعت ۲ بعد ازظهر تا ۶ عصر را در پارکی نزدیک به این مرکز می گذراندم تا بتوانم بلافاصله عصر به شلتر بروم.

وی در آرزوی یافتن شغل و حقوقی درست و حسابی است، دوست دارد که در کنار خانواده اش باشد. در حال حاضر تنها می تواند هر از چندگاهی تلفنی یا با گرفتن مرخصی خانواده اش را ببیند یا صدایشان را بشنود.

لطفی مدیر مرکز خیریه گذری و سرپناه شبانه وابسته به مواد" تولد دوباره" شهر تهران می گوید: چهار مرکز گذری DIC و سه سرپناه شبانه (شلتر) دارد که به ترتیب هر کدام از ساعت ۹ صبح تا ۲ بعد از ظهر و ۶ عصر تا ۶ صبح فعالیت می کنند.

وی عنوان می کند: گاها معتادان با اوضاع بسیار وخیم به این مراکز می آیند که داشتن HIV / ایدز و هپاتیت آنها مسلم است و ما با ارجاع آنها به کلینیک هایی که از بیماران به صورت رایگان آزمایش های HIV و هپاتیت می گیرند، به مشکلاتشان رسیدگی می کنیم.

لطفی می افزاید: قرارداد این مرکز با سازمان بهزیستی یک ساله است، صبح ها به ۷۵ و شب ها نیز به ۳۰ مراجعه کننده خدمت ارائه می کند. مصرف کنندگان و یا بهبودیافتگان در این مراکز دوش می گیرند، پذیرش می شوند، گاها لباس های بهبودیافتگان را به تن می کنند و اوضاع وخیم آنها تحت درمان قرار می گیرد.

به گفته وی، در زمستان به حدی ازدحام جمعیت معتادان در این مرکز زیاد است که تمامی سطح زمین برای خواب از معتادان پر می شود، اما در تابستان به این علت که می توانند در پارک ها بخوابند، از ازدحام آنان کاسته می شود.

مدیر مرکز خیریه گذری و سرپناه شبانه وابسته به مواد" تولد دوباره" معتقد است: تعداد این مراکز در شهر تهران بسیار کم است و حتی منطقه شوش علاوه بر این یک مرکز، حداقل به دو مرکز دیگر نیاز دارد، چرا که در این محدوده خرید و فروش مواد بسیار راحت است و سیاست کلان بر این است که این مراکز در مکان هایی تاسیس شود که معتادان زیادی در آن محدوده وجود دارد.

  اما محمد در آستانه دهه سوم زندگی خودعزمش را جزم کرده هروئین را ترک کند. می گوید شناسنامه و پول ندارد اما می خواهد ترک کند. ا۱و گمان می کرد که هیچ مرکز ترک اعتیادی نیست تا او برای ترک به آنجا برود تا برای ترک در آنجا بستری شود. پس از اطلاع مدیرو یکی دیگر از مسئولان مرکز از جدی بودن هدف محمد، شرایط را برای او فرآهم کردند تا روز بعد به شورایاری محله برود و با گرفتن" یاری برگ" به یکی از کمپ های ترک اعتیاد رفته و بصورت رایگان در آنجا بستری شود.