به گزارش پارس نیوز، سیناتهرانی پژوهشگر مسائل آموزشی و خانواده می گوید: ناتوانی در یادگیری عموماً خود را بصورت ضعف در درست گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن، تلفظ کردن یا انجام محاسبات ریاضی نشان می دهد. هرچند دانش آموزانی وجود دارند که به لحاظ آسیب شناختی دارای ناتوانی هایی در یادگیری هستند. اما متأسفانه دسته ای هم هستند که به اشتباه، توسط والدین خود، اطرافیان و دبیران مدارس برچسب ناتوان بودن در یادگیری خورده اند. این گروه از دانش آموزان در اثر القائات منفی اطرافیانشان بگونه ای رفتار می کنند که گویی واقعاً در یادگیری ناتوان هستند. اما وقتی همین افراد به وسیله مشاور تحصیلی ، معلم و گروه همسالان خود دلگرم می شوند و احساس می کنند که مورد احترام و دوست داشتن قرار دارند، باورهای منفی شان از بین رفته و اعتمادبه نفس لازم برای نمایش استعدادها و توانایی های بالقوه خود را بدست می آورند و اگر کسی به درستی مطالب یا مفاهیمی را به آنها آموزش دهد، بچه ها نیز بخوبی آنرا فرا می گیرند.

این مشاور تحصیلی در ادامه به پارس نیوز گفت: بنده روزی در پایان یکی از جلسات آموزشی ام در زمینه مهارتهای صحیح مطالعه و یادگیری در حال خروج از یک دبیرستان بودم که مشاهده کردم، دخترخانم جوانی با حالتی افسرده و غمگین روبروی ساختمان مدرسه نشسته و ناخنش را می جود. وقتی به سراغ او رفتم و علت را جویا شدم، ایشان گفت که منتظر خواهرش است که با بنده کلاس داشته و وقتی سر صحبت را با او باز کردم متوجه شدم که او سه سال قبل به دلیل رفتار اشتباه و توهین آمیز دبیر شیمی مدرسه اش، علیرغم شایستگی در کنکور سراسری نتیجه خوبی کسب نکرده و از آن به بعد هم دیگر قید کنکور را زده و زندگی را بر خود حرام کرده است. زیرا آن دبیر به او القا کرده بود که تو کودن هستی و به هیچ جایی نخواهی رسید. بنده او را تشویق کردم تا خود را برای کنکور سراسری آماده سازد و قول دادم که برای کمک به او هرکاری که لازم باشد، انجام دهم. خوشبختانه او تلاشش را بطور پیوسته آغاز نمود و هم اینک دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران است.

متأسفانه نمونه هایی نظیر این دختر خانم بسیارند، این دسته از بچه ها در اثر رفتارهای غیرحرفه ای اطرافیان و محیطی که در آن زندگی کرده و یا تحصیل می کنند، کاملاً باور کرده اند که شکست خواهند خورد برای همین دست از تلاش برمی دارند و حتی ممکن است تلاش هایی که در جهت آموزش آنها صورت می گیرد را نیز ضایع کنند. این دانش آموزان با باور « من نمی توانم » زندگی می کنند و وظیفه یک مشاور تحصیلی یا دبیر این است که به آنها کمک کند تا نگرشی مثبت تر نسبت به خودشان داشته باشند و این در صورتی امکان پذیر است که محیط اجتماعی ای که دانش آموز در آن زندگی و فعالیت می کند نیز نگرشی مثبت نسبت به او داشته باشد. عمل دلگرمی دادن به این دسته از بچه ها و بازگرداندن احساس کفایت و خوش بینی به آنها نیاز به دانش کافی در زمینه مدیریت آموزشی دارد و کار ساده ای نیست، لذا فقط با صحبتهای دلگرم کننده و زیبای طیف عظیمی از مشاورین تحصیلی ناآگاه و کم دانش و یا دبیران مدارس، میّسر نمی شود.

سینا تهرانی افزود: به عقیده من در مورد اختلالات یادگیری بجای تمرکز بر جنبه های فیزیکی شکست دانش آموزان در یادگیری؛ می بایست به ناتوانی مشاوره دادن و یا تدریس برخی از مشاورین یا معلمین متمرکز شد. زیرا متأسفانه اغلب اینها آمادگی و علم لازم برای درک مقاومت دانش آموزان در برابر یادگیری را ندارند و نمی دانند که روش آموزشی ای که بکار گرفته اند در مورد این دسته از دانش آموزان مؤثر واقع نمی شود و لذا به اشتباه تصور می کنند، بچه ها افرادی ناتوان و یا بی استعداد هستند. من بر این باورم که هر یک از این بچه ها بر اساس استعدادها و توانایی های فردی شان در صورت فراگیری روش صحیح فکر کردن، یادگیری را تبدیل به امری لذتبخش می نمایند.

این مشاور تحصیلی در ادامه به فهرستی از کارهایی که مدیران،مشاورین تحصیلی و دبیران مدارس برای دلگرم کردن دانش آموزان ناامید می توانند انجام دهند اشاره کرد:

ایمان داشتن به بچه ها

در درجه اول می بایست به دانش آموز خود ایمان داشته باشیم و به او کمک کنیم تا به خودش ایمان پیدا کند. سپس توانایی های او را صادقانه باور کنیم و در حالیکه حس احترام به خود را در او تقویت می کنیم، اعتمادش را نیز جلب کنیم.

تشویق کردن و ارزش دادن به دانش آموزان

در گام بعدی تلاش او را مورد دلگرمی قرار دهیم به عنوان مثال وقتی او کاری را فراتر از حد انتظار انجام می دهد یا کاری را که از او خواسته نشده به بهترین شکل ممکن انجام می دهد به او بگوییم: « تو فلان کار را خیلی خوب انجام می دهی و حواسمان باشد که در بیان خود او را با کسی مقایسه نکنیم و نگوییم که تو فلان کار را بهتر از بقیه یا فلانی انجام می دهی زیرا این امر منجر به تنزل اعتمابه نفسش خواهد. سپس باید بگونه ای با او رفتار نماییم که احساس کند همانند سایر دانش آموزان جایگاه ارزشمندی در آن کلاس دارد.

آموزش روش صحیح تفکر کردن

مشاورین تحصیلی و معلمان وظیفه دارند به دانش آموزان خود در درک نحوه تفکر مؤثر و بکارگیری آن در فرآیند یادگیری کمک کنند و این باور اشتباه را از ذهن ایشان خارج کنند که رسیدن به موفقیت صرفاً با کار زیاد حاصل می شود. بلکه بچه ها باید بیاموزند که انسانهای موفق، افرادی هستند که با تلاش هوشمندانه تر و نه کار زیاد به موفقیت های بزرگ دست یافته است. ما باید بدانیم که ارائه تمرین و یا تکالیف درسی زیاد نشان دهنده ضعف معلم در تدریس بوده و نشان دهنده این موضوع است که او نتوانسته مفاهیم اصلی و کلیدی مطلبی خاص را به دانش آموزان خود انتقال نموده و روش تحلیل مسائل را به آنها بیاموزد.

روزی یکی از شاگردانم به من گفت فلان دبیر شیمی پانصد تست داده که برای جلسه بعدی باید همه آنها را حل کنیم. وقتی من نگاهی به آن تستها انداختم متوجه شدم که ایده های اصلی کل آن تستها شاید به ده مورد هم نرسد، یعنی اگر معلم شیمی او روش یافتن ایده ها و تفکر صحیح بر روی مطالب را به او می آموخت، قطعاً آن دانش آموز و همکلاسی هایش با حل تستهای بسیار کمتر نیز بر آن مبحث مسلط می شدند.

 

چگونگی رفتار با فرزند یا دانش آموزی که مرتکب اشتباهی شده است

سیناتهرانی در ادامه به نکته بسیار مهمی اشاره کرده و اظهار داشت: اگر فرزند یا دانش آموز کار اشتباهی انجام داده یا بدرفتاری نمود، او را سرزنش نکنیم زیرا احساس خواهدکرد که کسی دوستش ندارد. او نباید چنین فکری به ذهنش خطور کند، زیرا این امر باعث تحقیر وی شده و اعتماد به نفسش را از او می گیرد، لذا بهتر است با بیان جملاتی نظیر « ما تو را دوست داریم اما کاری که انجام دادی را دوست نداریم » دانش آموز را از رفتارش جدا کنیم. به عبارتی تمایز بین عمل کننده و خود عمل، بسیار مهم است. سپس به او بگوییم « حالا که اشتباه کرده ای ببین چه نکاتی می توانی از اشتباهاتت یادبگیری ؟ چیزی که اتفاق افتاده را شاید نتوان جبران کرد اما همیشه می توان از آن برای جلوگیری از تکرار اشتباهات در آینده استفاده نمود. فراموش نکنیم که اشتباهات می توانند به فرزند یا دانش آموز چیزهایی زیادی بیاموزند به شرط آنکه ما بگونه ای رفتار نکنیم که او از اشتباهی که کرده احساس شرمندگی کند.

ایجاد حس مهم بودن در بچه ها

این متخصص مدیریت آموزشی به پارس نیوز گفت: باید توجه داشته باشیم که برای هرکسی اهمیت دارد که احساس مهم بودن بکند، فرزندان می خواهند مفید باشند، لذا ما باید این فرصت را به آنها بدهیم و برای تحقق این امر به فرزند یا دانش آموز خود بگوییم « تو می توانی به ما در انجام فلان کار کمک کنی ... یا بیا باهمدیگر فلان کار را امتحان کنیم » این عبارات باعث می شود تا فرزند یا دانش آموز از تلاش کردن نترسد زیرا بچه ها معمولاً از ترس اینکه اشتباه بکنند یا شکست بخورند ترجیح می دهند تا دست از تلاش بردارند.

 

چگونگی رفتار با بچه هایی که مشکلات را بیش از حد بزرگ می کنند

سینا تهرانی معتقد است، وقتی فرزند یا دانش آموز می خواهد نشان دهد که چیزی برایش بیش از حد مشکل است و حتی حاضر نیست سعی خودش را بکند، بهتر است به او بگوییم « تو دوست داری ما فکر کنیم که نمی توانی کاری در فلان مورد انجام دهی! اما ما فکر می کنیم که تو می توانی! به تلاشت ادامه بده ! ما مطمئن هستیم که تو می توانی از پس این مشکل برآیی! اما اگر به کمک احتیاج داشتی می دانی که کجا ما را پیدا کنی ! بزرگسالان باید به بچه ها اطمینان بدهند که اگر به آنها فرصت داده شود، قادر خواهند بود مشکلاتشان را خودشان حل وفصل کنند. در اینجا باید مراقب بود که هدف مااز بیان این جملات، همدلی با فرد است نه دلسوزی ، زیرا دلسوزی برای دیگران نه تنها کمکی به آنها نخواهد کرد، بلکه به ایشان تفهیم می کند که زندگی در موردشان، غیرمنصفانه عمل کرده است و آنها قربانی وضعیت موجود هستند لذا تلاشی برای خارج شدن از آن وضعیت نخواهند کرد و یا مدام خود را سرزنش می کنند.

سینا تهرانی در انتها افزود: اگر والدین، مشاورین و دبیران آینده نیاموزند که چگونه دانش آموزان را درک نموده و در آنها نفوذ کنند، هنگامیکه ببینند تلاش های صادقانه آنها به شکست می انجامد، ایده آلها و امیالشان با یأس و ناامیدی مواجه می شود. بدون درک صحیح بچه ها، هیچ کس قادر به ایجاد تغییرات سازنده و مثبت در دانش آموزان نخواهد بود و رسیدن به این درک نیازمند فراگیری مهارت های لازم توسط آموزش دهندگان دارد.