پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مجید فضائلی- پخش نشدن مصاحبۀ عادل فردوسی پور با محمدجواد ظریف در شب یلدا و حواشی شکل گرفته به دنبال آن، مسئلۀ پیچیده-ای است. در واقع، باب جدیدی در تزاحم منافع است. منفعت سازمان صداوسیما به عنوان نهادی بالادستی و حاکمیتی در تعارض با منفعت صاحب امتیاز معنوی و مؤلف یک برنامۀ تلویزونی قرار گرفته است. به این مسئله می‌توان از دو زاویه نگاه کرد.

اول: از زاویۀ عادل فردوسی پور 

نگاه عادل فردوسی پور به مسئله مصاحبه با محمدجواد ظریف بسیار متفاوت از نگاه سازمان صداو سیما است. برای بسیاری از مخاطبین چندین میلیونی برنامه نود، مطلقا امکان تفکیک میان شخصیت حقیقی عادل فردوسی پور و شخصیت حقوقی برنامه نود وجود ندارد. برنامۀ نود از سال 78 شروع به کار کرد و سال به سال و فصل به فصل، رشد کرده و در این مسیر عادل فردوسی پور نیز مدام تحول پیدا کرده است و روز به روز پخته تر شده است. نود، بدون تردید، یکی از معتبرترین نشان-های معنوی ایران است و در شکل گیری این اعتبار، بیش از هرکسی شخص عادل فردوسی پور نقش دارد. نود، به مرور حیطۀ فعالیت خود را از برنامه ای صرفا فوتبالی گسترش داد و سعی کرده است که وارد حیطه های اجتماعی تر شود. بر این اساس، بسیار منطقی به نظر می رسد که این برنامه به سراغ فرد محبوب و مقبولی همچون ظریف برود و سعی کند که از او نیز در راستای اعتباردهی به خودش استفاده کند. 

دوم: از نگاه محمد سرافراز

موضع سازمان صداوسیما و یا شاید بصورت دقیق تر، محمد سرافراز، بصورت کامل در اطلاعیۀ روابط عمومی سازمان تجلی پیدا کرده است. این بیانیه اصرار دارد که مصاحبه با رجال سیاسی، مذهبی و شخصیت‌های مختلف باید با درخواست رسمی مسئولان شبکه از مصاحبه شونده باشد. اولا این سوال پیش می آید که اگر بجای محمدجواد ظریف، مثلا وزیر جهاد کشاورزی یا وزیر ارتباطات و یا وزیر آموزش و پرورش مقابل دوربین نود قرار می گرفتند، آیا باز هم از پخش آن ممانعت به عمل می-آمد؟ نکتۀ دوم بسیار حساسیت برانگیزتر است. مشروط کردن هرگونه مصاحبه ای به درخواست رسمی شبکه، دامنۀ این مداخله را تا برنامه های آموزش گلدوزی و کنده کاری روی هندوانه هم پیش می برد. 

مطلب دیگری که در بیانیۀ روابط عمومی سازمان به چشم می  خورد، اصرار بر ورزشی بودن برنامۀ نود دارد. در اینجا نیز دو نکته حائز اهمیت است. اول اینکه آیا مدیران سازمان صداوسیما قائل به موضوعات کلانی که چندین حوزه را در برمی گیرند هستند یا نه؟ یعنی به دسته بندی موضوعات به منطقه الفراقی می رسند که برنامه های متعدد امکان خوانش خود را از آن داشته باشند یا نه؟ بر اساس بیانیه به نظر می رسد که پاسخ به این سوال منفی است. اما نکته دوم کمی چالشی تر است. برای فهم نکتۀ دوم، باید مستند تولیدی توسط ویژه برنامۀ جام جهانی گذشته که اعتراضی آشکار به جنایت های رژیم صهیونیستی در غزه بود را به یاد بیاوریم و علاوه بر آن در ذهن داشته باشیم که تهیه کنندۀ آن برنامه هم، عادل فردوسی پور بود. حال این سوال مطرح می شود که آیا مدیران ارشد سازمان نسبت به این تخطی از حوزۀ تخصصی برنامه باز هم موضع گیری دارند یا نه؟ این مثال را می شود به یادآوری انتخابات ها و تشویق به حضور بیشتر در آنها، تلاش هایی که برای نجات محکوم به اعدام و تکاپو برای جمع آوری کمک های مردمی برای همدردی با آسیب دیدگان حوادث طبیعی و چند نمونه دیگر که در همین برنامۀ نود اتفاق افتاده است هم گسترش داد.

قابل تامل

به نظر می رسد نگرانی مدیران سازمان، بیش از آنکه مصاحبه گرفتن بدون هماهنگی یا خروج از حیطۀ تخصصی باشد، به قهرمان سازی و اسطوره آفرینی از شخص محمدجواد ظریف واکنش نشان داده اند که البته در این موضوع حق با سازمان است.

نکتۀ قابل تامل دیگری که می توان به بهانۀ اتفاق اخیر به آن فکر کرد، پرهیز یا گریز سازمان صداوسیما، از چهره سازی است. شاید هم بتوان با نگاهی سخت گیرانه تر از این مسئله با عنوان ستیز حاکمیت با قهرمان سازی یاد کرد. در مجموع به نظر می-رسد اراده ای در درون سازمان صداو سیما وجود دارد، که برندهایی خلق نشوند که امکان کنترل آنها در چهارچوب های سازمان وجود نداشته باشد. هراس از ایجاد هزینه توسط کسانی که در قاب تلویزیون معرفی شده اند، بسیار قابل تأمل است. در این میان، همۀ تقصیرها به گردن سازمان نیست و کج فهمی های بیرونی نیز در شکل گیری این هراس موثر بوده است. همین ترس، باعث شده است که در سراسر تاریخ تلویزیون بعد از انقلاب، برنامه ای را به یاد نیاوریم که مجری آن وارد عرصۀ اعمال نظر و ابراز عقیدۀ شخصی شده باشد و برنامه هم ادامه پیدا کرده باشد. تجربۀ مرتضی حیدری، رضا رشیدپور، فرزاد حسنی و محمدرضا شهیدی فر به وضوح این نکته را نشان می دهد. افراد معدودی همچون رامبد جوان و احسان علیخانی و از همه پراهمیت تر عادل فردوسی پور، بیش از آنکه از سر رغبت و طیب خاطر در تلویزیون حضور داشته باشند، بیشتر حکم استخوان در گلو را پیدا کرده اند و خطای سازوکار ستاره نیافرین سازمان صداوسیما هستند.