پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- طاهر عطاران- تا به حال قدرت اراده خود را سنجیده‌اید؟ قدرتی که وقتی تصمیم به انجام یا ترک کاری می‌گیرید میزان واقعی موفقیت‌تان را با میزان قدرت و ضعف آن محک می‌زنند.

 وقتی تصمیم به انجام یا ترک کاری می‌گیرید چقدر جدیت در خود احساس می‌کنید؟ این جدیت و تصمیم چقدر و تا کجا ادامه دارد؟ یا اینکه این قدرت چقدر در عملی کردن خواسته شما نقش دارد؟ بین خواستن و اراده کردن چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا و به چه علتی گاهی ضعف اراده دارید و اراده‌تان شما را برای رسیدن به هدف‌تان یاری نمی‌کند؟ امروز می‌خواهیم برای شما بگوییم که مشکل از کجاست و چگونه باید اراده خودتان را تقویت کنید.

سوختی به نام اراده

همه ما کم و بیش فهرست بلند بالایی از کارهای مختلف در زندگی‌مان داریم که یا قصد انجامشان را داریم و یا اینکه می‌خواهیم آنها را ترک کنیم؛ کارهایی که حس می‌کنیم انجام دادن‌شان ما را به اهدافمان نزدیک می‌کند و کارهایی که در خلاف جهت رسیدن ما به مقصد اصلی هستند. این کارها می‌توانند عادات خوب و بد ما باشند. اما در هر صورت در یک نکته قطعا مشترک هستیم. همه ما به اهمیت نیرویی به نام اراده برای حرکت و رسیدن به مقصد باور داریم. نیرویی که مانند سوخت، شروع و ادامه دادن حرکت را برایمان ممکن می‌کند؛ نیرویی که در بعضی از ما نیاز به تقویت جدی دارد.

هر خواستنی‌اراده است؟

اراده در لغت به معنی خواست، میل و آهنگ کاری را کردن آمده. ریشه آن عربی و از رود به فتح (ر) به معنی خواست و طلب کردن است. اینطوری می‌فهمیم که وقتی به کسی می‌گوییم «ارادت داریم» یعنی شما را می‌خواهیم. اراده را در فلسفه هم یکی از ویژگی‌های ذهن معنا کرده‌اند و می‌گویند انتساب کارهایی است که از روی نیت انجام می‌شوند. اعمالی که براساس اراده شخص انجام شده باشند «ارادی» یا «داوطلبانه» و گاهی به‌طور تحقیرآمیز «خودسرانه» یا «از روی قصد» خوانده می‌شود. تا اینجا از این مته به خشخاش گذاشتن در ریشه کلمه اراده یک مطلب اساسی دستمان می‌آید اینکه وقتی چیزی را آگاهانه و با نیت بخواهیم، خواسته ما شکل اراده به‌خود می‌گیرد. پس شاید خیلی از خواست‌ها و خواسته‌ها را نشود در دایره اراده کردن آورد چون می‌توانند کاملا ناخودآگاه باشند. نکته در این است که به‌طور کلی، «اراده» به یک خواسته مشخص یا دلخواه اشاره ندارد بلکه ظرفیت کلی داشتن چنان خواسته‌هایی و قاطعانه عمل کردن بر مبنای آنهاست، براساس هر معیار‌ی که عامل ارادی اعمال می‌کند.

تفاوت خواستن و اراده کردن

شاید شما هم این جمله زیبا را شنیده باشید که می‌گوید: افراد کوچک آرزو می‌کنند و افراد بزرگ اراده. خیلی از ما به‌اصطلاح بیشتر چیزی را می‌خواهیم تا آنکه چیزی را اراده کنیم. اما باید بدانیم صرف خواستن به تنهایی سرانجامی جز آرزو پیدا نمی‌کند. اینجاست که ما باید تفاوت بین خواسته و اراده را بشناسیم. اراده کردن یعنی برداشتن گام‌های عملی و جدی برای رسیدن به یک خواسته واقعی. نکته مهمی که باید بدانیم این است که حوزه خواستن فقط داخل ذهن و فکر ماست. درحالی‌که برای تحقق آنچه در کاسه سر ما می‌گذرد در جهان خارج باید اتفاقی واقعی بیفتد. بین خواستن و رسیدن فاصله‌ای وجود دارد که ما باید با عمل آن را طی کنیم. اراده همان نیرویی است که خواسته قلبی ما را به عمل تبدیل می‌کند و عمل چیزی است که خواسته را در جهان خارج به واقعیت عینی تبدیل می‌کند.

چرا پای اراده ما می‌لنگد؟

به جز نحوه تفکر ما که در چرخه اراده حرف اول را می‌زند مهم‌ترین عامل ضعف اراده عادات بد ما هستند. تمرکز بر شناختن عادات بدمان و راه‌های ترک آنها می‌تواند کمک مؤثری در این زمینه باشد. در موارد خاص گاهی مواقع این بی‌ارادگی نوعی بیماری است. مثل وسواس‌هایی که با دارو درمان می‌پذیرد. گاهی بی‌ارادگی به‌خاطر غرق شدن در لذت نامشروع و حتی مشروع دنیایی است، گاهی از محیط به انسان سرایت می‌کند مثلا شما ممکن است در محیطی زندگی کنید که افراد آن اراده و همت پایینی دارند و گاهی هم منشأ ارثی دارد .

اراده از کجا شروع می‌شود؟

هنگامی می‌توانیم بگوییم اراده واقعی در ما شکل گرفته که این چرخه پنجگانه طی شود: چیزی یا کاری را لازم بدانیم. از ته دل آن‌را بخواهیم یعنی هزینه‌های عملی آن‌را برآورد کنیم و مشتاقانه آنهارا بپذیریم. چیزی که همان خواستن واقعی است و گاهی به آن انگیزه قوی هم می‌گوییم. راه‌های رسیدن به آن و موانعش را خوب جست‌وجو کنیم. با جدیت قدم‌های عملی را برای رسیدن به آن برداریم. در مسیر رسیدن مقاومت کنیم. اما نهال این اراده هم وقتی استوار و تنومند می‌شود که در برابر تندباد موانع و مشکلاتی که بر سر راه رسیدن به مقصد در پیش رو داریم بایستیم وگرنه پای اراده ما حتما در راه طلب می‌لنگد.

بالاخره با اراده شروع کنیم یا حرکت کنیم؟

اراده هم عامل شروع حرکت است و هم عامل ادامه حرکت. این مسئله را با مثالی از کوهپیمایی کامل می‌کنیم.

تصور کنید قصد بالا رفتن از سربالایی کوهی را دارید. میل به رسیدن به قله برای تماشای پایین کوه هم لذتبخش است و هم اینکه زحمتی ندارد. اما برای رسیدن به قله باید راه افتاد و عرق ریخت. پس زمانی واقعا راه می‌افتید که عطش رسیدن به قله آنقدر قوی باشد که شما را به شروع حرکت وادار کند. از طرف دیگر هرجا که تا قبل از رسیدن به قله بایستید لیز خوردن و پایین آمدن به‌مراتب آسان‌تر از ادامه دادن حرکت و بالا رفتن است. میل ذاتی ما به سمت راحتی است. پس طبیعی است که برای رسیدن به قله باید با این میل بجنگید.

تکلیف «خواستن توانستن است» چه می‌شود؟

همه شنیده‌ایم که خواستن توانستن است. این جمله منافاتی با آنچه در این متن گفته‌ایم ندارد. در واقع وقتی شما واقعا چیزی را می‌خواهید حتما کاری برای رسیدن به آن انجام می‌دهید. به این معنا که آستین بالا می‌زنید و تلاش می‌کنید که هر کاری برای رسیدن به‌ آن لازم است انجام دهید و هر مانعی بر سر راه رسیدن به آن وجود دارد کنار بزنید. این اشتباه لفظی و رایجی است که می‌گوییم می‌خواهم کنکور قبول شوم، می‌خواهم سیگار را ترک کنم، می‌خواهم مواد را ترک کنم، می‌خواهم چنین کنم یا می‌خواهم چنان کنم و بعد می‌بینیم از این به ظاهر خواستن‌ها آبی گرم نمی‌شود. واقعیت این است که اینها خواستن نیستند، توهم خواستن هستند. بهتر است به اینها خواستن‌نمایی بگوییم یا همان خوش آمدن. میل قلبی وقتی واقعی است که بر هزینه‌های عملی رسیدن به هدف بچربد. وگرنه بیشتر توهم خواستن است تا خود خواستن. هر وقت عطش رسیدن به چیزی درون ما آنقدر بالا برود که آماده پرداختن هزینه‌های واقعی آن شویم آن وقت خواستن واقعی در ما شکل گرفته‌ و فقط خواستن غلیظی به این شکل است که ما را به برخاستن و تلاش جدی وادار می‌کند. ما به این شکل است که برای رسیدن به هدفمان برمی‌خیزیم. اما انگار بیشتر وقت‌ها ما فقط ادای خواستن را درمی‌آوریم.

شما از چه چیزهایی خوشتان می‌آید؟

انگار برای رسیدن به یک هدف؛ میل باطنی که ما آن‌را به اشتباه خواستن می‌نامیم تنها نقطه شروع است اما بهتر است نام این میل درونی را خوش‌آمدن بگذاریم نه خواستن. به فهرست خوش آمدن‌‌های زیر نگاهی بیندازید: خوشمان می‌آید آدم موفقی شویم.‌ خوشمان می‌آید کنکور قبول شویم. خوش‌مان می‌آید‌ و خوش هیکل شویم. خوشمان می‌آید ثروتمند شویم. خوشمان می‌آید آدم خوبی باشیم. خوشمان می‌آید عادات بدمان را ترک کنیم. خوشمان می‌آید سیگار را ترک کنیم. مواد‌مخدر را ترک کنیم. اما نکته اینجاست که فقط خوشمان می‌آید نه بیشتر. زمانی این خوش‌آمدن شکل خواستن به‌خود می‌گیرد که آماده پرداختن هزینه‌های رسیدن به آن در جهان خارج باشیم. مردم کوفه از امام‌حسین(ع) خوششان می‌آمد‌ اما امام‌حسین( ع) را نمی‌خواستند چون هزینه خواستن امام، عطش و شهادت بود.

هفت قدم از خواستن تا اراده

1- اهدافتان را بنویسید

هدف‌های درازمدت خود را مشخص کنید؛ از خود بپرسید: می‌خواهم چه نوع زندگی داشته باشم؟ دوست دارید زندگی شما در 10سال آینده چگونه باشد؟ زندگی خانوادگی، اجتماعی، هدف‌‌های شغلی و علاقه‌مندی‌‌های خود را مورد توجه قرار دهید.هدف‌‌های فرعی و کوتاه‌مدت را نیز تعیین کنید؛ به‌ترتیب اولویت به آنها بپردازید، پس از مدتی وقتی شاهد پیشرفت خود بودید، انگیزه در شما ایجاد می‌شود که برنامه خویش را ادامه دهید و با این روش می‌توانید هم اراده قوی داشته باشید و هم اراده خویش را تقویت کنید. اگر اهداف جزیی را در نظر نگیرید، نمی‌دانید که کار را از کجا شروع کنید لذا هیچ وقت نمی‌توانید تصمیم بگیرید که آن کار را شروع کنید و به مرور زمان اراده شما نسبت به آن کار از بین می‌رود. پس بنویسید تا به سمتشان حرکت کنید.

2- قدرت خودکنترلی را با تمرین در خود افزایش دهید

بخش پیش پیشانی در مغز، مسئول انجام فعالیت‌های عالی شناختی ازجمله تصمیم‌گیری است. از طرف دیگر در نزدیکی این قسمت در قسمت بالایی- جانبی قشر مغز نیز مراکزی قرار دارند که مسئول بازداری و خودکنترلی در ما هستند؛ یعنی زمانی‌که می‌خواهیم در مقابل تمایلی یا وسوسه‌ای مقاومت کنیم و یا در مقابل هیجانی خویشتنداری کنیم فعالیت‌های این قسمت به کمک ما می‌آیند.‌ هر فعالیت مستمر که توام با خویشتنداری و خودکنترلی باشد می‌تواند‌ موجب تقویت و گسترش این بخش در مغز ما شده و ما را در جنگ با هوی و هوس توانمند‌تر کند؛ چیزی که برایمان اراده پولادین به ارمغان می‌آورد. نکته جالب‌تر این است که تقویت این مرکز در مغز به هر شکلی، به افزایش قدرت کلی ما در تمام ابعاد خودکنترلی منجر می‌شود. به‌عنوان تحقیقی جالب دیده شده اگر از افرادی که قصد ترک سیگار را دارند خواسته شود که به‌مدت یک‌ماه قبل از شروع به ترک، فعالیتی نظیر تمرین با دست غیرغالب برای نوشتن را انجام دهند و به این صورت کنترل خود را بر دستی که قبلا با آن نمی‌نوشتند بالا ببرند، گسترش و رشدی در مغز روی می‌دهد که موفقیت شخص در ترک سیگار را تا 3 برابر افزایش می‌دهد. فعالیت‌هایی مانند روزه‌گرفتن نه فقط به رشد ابعاد روحی- روانی ما کمک می‌کنند بلکه به‌صورت کاملا علمی و با تقویت این منطقه در مغز موجب افزایش قدرت اراده و خودبازداری نیز می‌شوند.

خاصیتی در مغز وجود دارد به نام پلاستیسیته یا شکل‌پذیری. به این معنا که قسمت‌‌هایی از مغز که مورد استفاده و کارکرد بیشتری قرار بگیرند فعال‌تر شده، رشد و گسترش بیشتری پیدا می‌کنند. مثالی که در بالا در مورد ترک سیگار گفته شد به‌خوبی نقش حیاتی تمرین را در تغییر ساختار مغز و رشد، گسترش و تقویت مناطق مرتبط با آن فعالیت خاص‌ نشان می‌دهد. تمامی مهارت‌‌‌هایی که ما می‌آموزیم در قالب مدارهای نورونی در مغز ما شکل می‌گیرند که با هر بار تمرین تقویت شده، بهبود و ارتقا پیدا می‌کنند. اگر در نماز، روزه و... دقت کنیم لحظه لحظه آن را یک تمرین اراده و همت می‌یابیم و این هوسبازها و افراد ضعیف‌النفس و اراده هستند که نمی‌توانند مثلا روزه بگیرند و بهانه‌‌های واهی و مختلف می‌آورند. در واقع با تقوا و تزکیه نفس، قدرت تسلط بر نفس و مالکیت نفس بالا می‌رود و این یعنی همان اراده، و بر عکس گناهان مثل اسب چموش، صاحب خود را به هر طرف می‌برد. امروز ما به‌طور کاملا علمی هم متوجه شده ایم که چگونه تقوا، پرهیزکاری و خویشتنداری می‌توانند حتی فیزیولوژی مغز ما را تغییر دهند و توانمندی ما را در ابعاد متعالی شخصیتی مثل تقویت اراده به اوج خود برسانند.

3- سنگ بزرگ برندارید

برای تمرین همت بالا و اراده قوی حتماً از مراحل پایین شروع کنید. بلندپروازی در ابتدا می‌تواند باعث دلسردی و یأس شود. آرمانگرا بودن بیش از حد، خیز بلندی است که فقط آدم را از پرش باز می‌دارد. از کم شروع کنید. عادات بد و خوبتان را لیست کنید. بر تقویت اولی‌‌ها و از بین بردن دومی‌‌ها تمرکز کنید. دست به‌کار کمترین و راحت‌ترین‌هایشان بشوید و از انجام آنها برای قدم‌های بزرگ‌تر قوت بگیرید. اینطوری یکدفعه می‌بینید نیمی از راه را رفته‌اید.

4- راه‌های ایجاد و تقویت انگیزه را بیاموزید

امام‌علی- علیه السلام- می‌فرمایند: «به فکر و تأمل خو کن، زیرا تو را از گمراهی نجات داده، کردار و رفتارت را سامان می‌بخشد».

ایجاد انگیزه و علاقه، هسته مرکزی اراده قوی و قسمت عمده موفقیت در هر کاری است.

 برای موفقیت در هر کاری مثلثی را ترسیم می‌کنند که نیاز به 3 ضلع: «۱- شناخت، ۲- محبت ۳- عمل» دارد. طبیعی است که باید به موضوع کاری که اراده‌اش را طلب می‌کنیم شناخت کامل داشته باشیم. گاهی کمی اطلاعات ما را در این مرحله گمراه می‌کند. در مورد عشق اگر نگوییم تمام؛ نیمی از موفقیت در هر کاری است، عشق به‌خود کار، محبت به صاحب‌کار (شخصی، عمومی و...) محبت به همکاران و... ‌شرط واقعیت داشتن یک عشق است. ‌ از دکترحسابی سؤال کردند چرا بعضی موفق می‌شوند و بعضی نه. ایشان گفتند بعضی بلد هستند عاشق شوند‌ بعضی نه.

5- خود را متعهد کنید

استفاده از قرارداد مشروط با خود، راهکار فوق‌العاده‌‌ای است. برای تقویت اراده می‌توان از قرارداد مشروط مثل نذر، عهد و پیمان، استفاده کنید مثلا با کسی که رودربایستی دارید برای انجام کارهایتان قرار بگذارید.مثل قرار دادن خودتان در مقابل کار انجام شده می‌ماند. چون می‌دانید که نمی‌توانید از حرفتان برگردید، مجبور به انجام آن کار می‌شوید. یا نذر کنید که اگر من فلان کار را انجام ندادم، باید این قدر پول به فلان فقیر یا مکان مقدس بدهم و یا مبلغی پول نزد کسی بگذارید. (پول یا چیزی که برای شما با ارزش است) بگویید اگر این کار را نکردم این چیز برای شما.

6- همین حالا انجام دهید

گفتیم اراده با عمل ارتباط تنگاتنگ دارد.به خاطر سخت‌بودن فاز عمل، مغز ما از یک بهانه هوشمندانه برای در رفتن از زیر کار استفاده می‌کند که به آن تسویف می‌گویند و آن استفاده از کلمه بعدا است. ‌ این چشم و بعدا گفتن‌های ما به‌خودمان است که بیچاره‌مان می‌کند، باعث عقب‌افتادن و انجام نشدن کارها می‌شود. کاری که به بعدا واگذار شود مثل کارهایی است که به فردا واگذار می‌شوند و معمولا هیچ‌وقت انجام نمی‌شوند. از کلمه بعدا، بعدا این کار را می‌کنم، پرهیز کنید. مطمئن باشید این بعدا به این زودی‌ها نمی‌آید. از همین حالای حالا شروع کنید. بعدا واقعا دیر است.

7- تا رسیدن به نتیجه نهایی کار را رها نکنید

حتی با بهترین شروع هم اگر کار را به سرانجام نرسانید کارتان ناقص است. خودتان را به مقاومت عادت دهید. یکی از مراحل اساسی دستیابی به اراده قوی، استواری و پایداری در تصمیم است. سعی کنید در هر کاری که تصمیم می‌گیرید پایدار باشید؛ البته این نیاز به تمرین دارد. ابتدا از کارهای کوچک و جزیی شروع کنید، مثلا تصمیم بگیرید در طول یک هفته هر روز مسیری را که چندان طولانی هم نیست، پیاده بروید. در اجرای آن تصمیم ‌ قاطعیت داشته باشید. برخی از افراد، در اتخاذ تصمیم، دچار وسواس و تردید می‌شوند، در نتیجه اینگونه افراد دچار وسوسه و خیالات واهی شده از گرفتن تصمیم که یکی از مقدمات اراده است، باز می‌مانند. در برابر این عده، گروه دیگری وجود دارند که دچار شتابزدگی در تصمیم هستند، این اشخاص در اتخاذ هر نوع تصمیمی بی‌مطالعه و دقت و بدون تعیین اهداف و شناخت توانمندی‌های خود، فورا تصمیم می‌گیرند، زود اراده کرده و زود هم پشیمان می‌شوند.عیب این عده این است که گیج و بی‌فکر بوده و هیچ نوع تفکر و تأملی در کارشان وجود ندارد. یادتان باشد که قطرات پی‌درپی آب هم می‌توانند دل سنگ‌های سخت را سوراخ کنند به شرط آنکه مداوم و مستمر باشند.